سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه مجادله اش فراوان شود، از اشتباه ایمن نماند . [امام علی علیه السلام]

چشمه

نام : شیطان

نام خانوادگی : ابلیس نژاد

سن : مجهول

وضعیت تحصیلی : بیسواد

وضعیت تاهل: متاهل

- جناب شیطان لطفا خیلی کوتاه و مختصر خودتان را برای معدود افرادی که نمی شناسند معرفی کنید ؟

اعوذ بالله من الانسان مومن رحیم . با لعن و نفرین خدا بر انسان های درستکار صحبتم رو شروع می کنم . بیو گرافی ام را که خودتان ذکر کرده اید و من به دلیل کمبود وقت دیگر نمی گویم. (با لبخند) خودتان می دانید که این روز ها سرم خیلی شلوغ است.

- میدانید که ما شما را به خاطر موفقیت هاتون به اینجا دعوت کرده ایم.لطف کنید چند تا از آن ها را نام ببرید.

بله .متشکرم ولی ما هنوز همه پله های ترقی رو طی نکرده ایم. هنوز خیلی ها در کشور شما وجود دارند که فعلاً التفات دارید که عرض کردم فعلاً به من جواب قطعی برای همکاری نداده اند. ان شاء الشیطان دعوت بنده را قبول خواهند کرد. من در زمینه های ورزشی ، علمی ، سیاسی، موفقیت های زیادی کسب کرده ام.

من حتی دکترای رواج فرهنگ غلط را نیز از دانشگاه مدیریت شیطانی گرفته ام. من چند مدال نیز کسب کرده ام و به درجه قهرمانی در نسل جوان نایل شده ام. مشاهده کرده اید که در بعضی موارد این افراد حد را از دستورات من هم می گذرانند و بسیار مطیع و سر به راه هستند و من باید جلوشون لنگ بندازم.

- بله . میخواستم یک سوال خودمانی بکنم . آیا تا به حال برای کسی سجده کرده اید؟

(با مکث) راستش را بخواهید بله. برای یک نفر که چه عرض کنم خیلی ها . همان افرادی که در اصطلاح دست من را از پشت بسته اند و به من درس میدهند . گاهی آنقدر از نبوغ و هوش و فراستشان در زمینه های منفی تعجب میکنم که به سجده می افتم و از آنها خواهش میکنم کمی از ترفند هایشان را هم به من یاد بدهند.

- خوب این ترفند ها چیست و بگویید لازمه ی به دست آوردن این پیشرفت ها چیست؟

سوال خیلی خوبی کردید .ما به افراد دورو بازی ، ریا کاری ، زیرآب زنی، دروغ گویی ، تقلب ، تبانی مربی با لیدر تیم ، ساخت بمب اتم ، بد حجابی و بی حجابی و بسیاری از موارد دیگر را یاد میدهیم . و موارد خوب علم را خنثی می کنیم مثل ساخت بمب هسته ای.ما هر سال سالگرد بمباران هیروشیما را جشن میگیریم و. . .  مینوشیم.

به نظر من برای رسیدن به پیشرفت های بیشتر باید فعل خواستن را صرف کنیم و هدف ها را خیلی بزرگ کنیم و همه خیلی یکدل شویم . و البته باید فرهنگ سازی هم بشود و افراد از پایه آماده شوند. باید از کوچه ها و خیابان ها کشف استعداد بشوند و پس از استعداد یابی برای این کار تربیت شوند . از کتاب های مدارس هم می شود شروع کرد. البته اگر کار شکنی معلمان و کتب و رسانه ها نباشد ، بیشتر از این ها رشد می کنیم و به هر حال اگر همه یکرنگ و متحد شوند و همه خرده نظام های جامعه با هم هماهنگ باشند و منسجم و شبانه روزی کار کنند و اداره جات رشوه بگیرند و پارتی بازی کنند ما به قله های موفقیت می رسیم و من به وعده ی قدیمی خودم که شما خود می دانید بهتر از قبل عمل می کنم.

-در زمینه ی ورزش چه کار کردید؟

فقط هدف پیروزی را در گوش بچه ها میخوانیم . آنوقت هیچ چیز مهم نیست جز پیروزی. برای گل زدن هند تریک میکنند ، در بازی خدا را قسم میخورند ، هفت جد داور را جلوی چشمش می آورند ،تبانی می کنند و هزار چیز دیگر. من خودم عاشق ورزش به خصوص فوتبالم ،چون توش فحش می دهند و لازم به ذکر است بازی هایی که بوی تقلب می دهد را بیشتر دوست دارم. از ورزشکارانی هم که پهلوان و جوانمرد هستند خوشم نمی آید . همیشه باکارهای خوب و اخلاق ورزشکاریشان به قول این شعار معروف مشتی در دهانم می زنند. ولی من معمولاً برای تماشای فوتبال به ورزشگاه ها می روم و به افراد می گویم، شما ها چی میگید بهش آهان، به بیت المال آسیب بزنند. بیت یعنی خانه، مال هم که یعنی مال پس به مال خانه که همان مال خودتان است آسیب بزنید. خیلی مزه میدهد آدم صندلی بشکند و ابر های صندلی های اتوبوس ها را بجود، در هنگام بازی نارنجک پرت کند و چشم سربازان را از کاسه در آورد، به داور و مربی و بازیکن فحش بدهد، در چشم دروازه بان لیزر بیندازد و از پنجره ی اتوبوس بالا برود و خیابان را بند بیاورد و آلودگی صوتی ایجاد کند و هی بوق بزند و هزاران مورد باحال دیگه که شما ها بهش میگید تخلیه انرژی جوانان.

معمولاً در این مواقع میزان موفقیت ما بسیار بالا رفته و باعث مسرت ما می شود.

-راجع به تفاوت فرهنگ ها چه نظری دارید؟

به نظر من فرهنگ خیلی تغییر کرده . در زمان های قدیم که من هم جوان تر و سر حال تر بودم ، آدم و حوا به خاطر گندم از هم سبقت گرفتند ولی در نسل شما، انسان ها به خاطر پست و مقام همدیگر رو تیکه پاره میکنند. من با میز ها و صندلی هایی که پشتشان آدم های پر قدرتی می نشینند پیمان برادری بسته ام و در بعضی مواقع از این صندلی ها و پست ها سود زیادی می برم.این نشان از تغییر فرهنگه شما خود مقایسه کنید گندم ، پست.

-با رجال ساسی چه می کنید؟

اول اجازه بدهید یک مطلب مهم رو عرض کنم. پیامبر شما معمولاً دستوراتشون متضاد با علایق بنده است . ولی یکیشون خیلی خوبه. پیامبر تون گفته اند که : به فرزندانتان تیر اندازی و سوار کاری و شنا یاد بدهید . این دستور از قضا در دستور کار رجال سیاسی هم هست. با اجازه شما چنان به دستور فرا گیری مهارت ها تیر اندازی می پردازند که حق دارند به تیم ملی دعوت بشوند. آن چنان خوب سایه هم رو با تیر می زنند که جای تقدیر و تشویق داره. میدانید که این ها فقط به خاطره پسته. معمولاً من خودم به بعضی از سیاست مداران گواهینامه پایه یک میدهم . و آنها سوار بر یک لودر شیک به همراه گواهینامه پایه یک شخصیت های یکدیگر رو تخریب و با خاک یکسان می کنند . کار با تیر و کمان را که خوب یاد گرفتند کار با سلاح گرم را بهشان یاد میدهیم و طی برگزاری چند کلاس آموزشی راه های ترور شخصیت را بهشان آموزش میدهیم. و همچنین تعداد زیادی قلم مو و رنگ از نوع روغنی و به رنگ مشکی از جیب خودم می خرم و در اختیارشان قرار میدهم که همدیگر رو رنگ کنند . سیاست دنیای پیچیده ای است که اگر من بخواهم همی این ها رو توضیح بدهم حتما با ضیق وقت مواجه میشویم.

-عکس العمل مردم در مقابل این کار ها چیه؟

بعضی از مردم با ما کمال همکاری را دارند و جا داره من از همین جا از همشون تشکر کنم. شما میدانید که سرعت نور سیصد و چهل هزار کیلومتر بر ثانیه است ، اما در کشور شما سرعت پخش شایعه سیصد و چهل و یک هزار کیلومتر بر ثانیه است . خود من هم از این قاعده مستثنی نیستم. یکبار علیه بنده شایعه درست کردند و زندگی زناشویی بنده را متزلزل کردند. کافیست که کلمه ای راجع به مسئله ای به خصوص اگر سیاسی باشد حرف بزنی ، دو ، سه دقیقه بعد آن خبر به شکلی دیگر و با ابعادی روشن تر به گوش خودت میرسد .

-بله واقعا درست می فرمایید.راجع به سال اصلاح الگوی مصرف چه نظری دارید؟

نگو که داغ دلم تازه شد. من نمی فهمم که این آقایونی که اسم سال رو اصلاح الگوی مصرف می گذارند به فکر من نیستند. ما نباید یک لقمه نون برای زن و بچه مون ببریم. البته هنوز نون ما کامل کامل آجر نشده است مثلا یک مورد در زمان انتخابات که کلی کاغذ و پوستر مصرف میشه . که اسراف کاغذ است . دیگری مربوط به مورد مهم دیگری است که به برادر برقی مربوط میشود. این ساختمون گنده که در میدون بهارستانه (معمولا برادر برقی جلوش می ایسته و هی رو پشت دستش میزنه)، نیز به ما خیلی کمک میکند.

-راستی اگر بخواهید میتونید از ما سوالی بپرسید .

ببخشید در بین شما آدم هایی هستند که در خانه شان با من خیلی صمیمی هستند و من رو برای خوردن چایی انگور هم دعوت میکنند ، اما در محل کارشان نماز میخوانند و هزار مرتبه در روز جد و آبا بنده حقیر رو مورد لطف و فحش قرار میدهند و اینکه چیزی نیست تسبیح هم دست میگیرند . تازه عجیب تر اینکه با اون تسبیحه به خاندان بعضی ها صلوات هم میفرستند. من کلی تعجب میکنم و ساعت ها طول میکشه تا بتونم دهانم رو به زور ببندم و شاخ هام رو تو سرم فرو کنم. لطف کنید و بعد از این مصاحبه کمی در مورد شخصیت و حالات روانی این افراد بگویید ، شاید ترفندی براشون پیدا کنم. البته شاید بیچاره ها دو شخصیتی باشند به هر حال این افراد وقت من رو زیاد میگیرند . ولی من به هر حال اونها رو به راه راست (متمایل به چپ ) هدایت می کنم.

-برای سوال آخر واقعا چه کسی گندم خورد ؟ و تقصیر چه کسی بود؟

من با این ابلیسیم اصلاً دروغ نمیگم. بابا به پیر به شیطون قسم من به آدم گفتم بفرما گندم، خودش رفت خورد. چرا همه منو مقصر میدونند ؟ من میخوام که از این تریبون استفاده کنم و از همه کسانی که تا به حال به من کمک کرده اند تشکر کنم و از همه شما دعوت کنم به جمع ما بپیوندید ، هیچ وقت دیر نیست و در شرکت ما همیشه باز است . من از برنامه خوبتون و سوال های قشنگتون تشکر میکنم . راستی چرا شما آدم ها در هر برنامه ای که حاضر میشوید میگویید تا به حال در هیچ برنامه ای به اندازه برنامه شما راحت نبوده ام و سوال هاتون از همه بهتر بوده و ... واقعاً برام جای سوال داره. و در آخر از مردم . . .  حافظی میکنم.

-ما هم تشکر میکنیم که با وجود مشغله های مختلف به ما افتخار دادید و ما هم با وجود اینکه میدونیم شما به کلمه خدا حساسیت دارید و با شنیدن نام خدای بزرگ کهیر میزنید به هر حال ازتون خداحافظی میکنیم.

 

نویسنده: زهرا ارشدبخش

 




زهرا ارشد بخش ::: شنبه 88/6/21::: ساعت 1:27 عصر

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 24


بازدید دیروز: 0


کل بازدید :16106
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
زهرا ارشد بخش
سلام .خوشحالم که افتخار دادید که از وب من هم دیدن کنید . سعی دارم تا با قرار دادن داستان های کوتاه اما پر مغز هم سن و سال های خود را سرگرم و تکلیفم را هم انجام دهم چرا که داستان ها اغلب درون مایه دینی دارند . به امید رضایت مندی شمای عزیز
 
>>آرشیو شده ها<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<